شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

به طواف کعبه رفتم به هرم رهم ندادند!

سلااااااااااااااااااااااااااام!  

نمیدونم میدونید یا نه؟! 

12 تیر بود که یه اس ام اس برام اومد با این مضمون:زائر گرامی...! اولش کلا نفهمیدم چی میگه!وقتی گزینه ی veiw full screen!!! توی آپشن گوشی رو زدم 2ززاریم! افتاد.گفتند 24و25و26بیایین واسه آموزشی قبل از سفر و گرفتن چمدان.یه سری خاطرس از قبل از سفر و توی سفر و بعد از سفر که میخوام بنویسم براتون. 

 اتفاقات قبل از سفر: 

 

1- توی حسینیه ی امام که محل برگزاری آموزشات سفر بود و یک روحانی که مسئول این آموزشات<عملا چرت و پرت> انتخاب شده بود.آخر یکی از این جلسلات روحانی گفت:کسی سوالی نداره؟یه پسری که روبروی من نشسته بودبا صدای نسبتا high frequency گفت:<یا شیخ!!!!!سوالی داشتم> بعد از آشنایی با طرف فهمیدم که اهل قم است.میگفت ما در انجا به اینها میگوییم شیخ! 

 

2- بالاخره 28تیر رسید و با کلی سلام صلوات از روبه روی مسجد دانشگاه بوعلی داشتیم راهی می شدیم که گفتن از صدا و سیما اومدن واسه فیلم برداری!ما هم که نمی خواستیم ریا بشه!!!!!!!!!!!!!!!! خودمون رو قایم میکردیم.یکی اومد تو اتوبوس گفت:سامعی اینجاس؟ گفتم آره.گفت بیا پایین میخوان ازت فیلم بگیرن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دیدم پسر عموم که فیلم برداره اومده،خلاصه شب از اخبار ساعت 10شبکه ی همدان.......... 

 

3-از همه جالب تر حاجتا بود.از دعا کردن برای پیدا کردن تیرآهن و دعا برای طلاق! بود تا دعا واسه بچه دار شدن و انواع و اقسام پارچه برای تبرک<حدود یک نیمچه چمدان> 

اتفاقات حین سفر: 

 

1- نرسیده به تهران ماشین وایستاد برای صلاة.به هر حال سفر حج بود و هزار ادعا! من که اهل این چیزا نبودم وایستادم یه گوشه و نظاره گر سیل خروشان این جوانان خدا جوی شدم. توی اون جماعت پر از تزویر! یه سری آشنا دیدم که با بعضیاشون تو دانشگاه بوعلی و علوم پزشکی سلام علیکی دارم و مطمئن بودم که نماز اولی ند!!! یواشکی رفتم جلو گفتم:حاج آقا التماس دعا!!!!!!!  

یکی شون برگشت گفت:جون من 3 نکن،بزار آدم شیم! 

 

2-رسیدیم عربستان.دمای تو اتوبوس39بود.ناهارم نخورده بودیم.راننده نگه داشت واسه ناهار.شیخ کاروان!گفت: دوستان اول نماز بعدا غذا.یکی از بچه ها گفت:حاج آقا راس میگه!اول نماز بعد از غذا!!! 

 

3-ما مدینه اول بودیم و بیشتر خریدمون رو تو مدینه انجام دادیم.بیشتر عرب های اونجا از ما بهتر فارسی صحبت میکنن!!! یه روز از مسجد النبی برمیگشتم دیدم یه زن عرب بساط ریخته رو زمین و داد میزنه:جلین جلین جنس چخ مرغوبده <به ترکی یعنی بیاین بیاین جنس مرغوب است> یا من خواستم پارچه بخرم گفتم:سیدی پارچش خوبه؟گفت:آنچه عیان است چه حاجت به بیان است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! عمق فاجعه رو درک کردین؟! 

 

4-این عربا هنوز تو دوران جاهلیت خودشون موندن و ما واقعا باید به ایرانی بودنمون ببالیم.معمولا سوال هایی در مورد قیمت اجناس و احوالپرسی و سوال های اینچنینی رو با یک سوال جواب میدادن!!!<زن داری؟؟؟؟؟!!!!!!!!> و تیکه کلامشون این بود:سنت محمد رابعة!!! و خیلی تاکید داشتن:کمتر از رابعة حرام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

 5-توی فرودگاه جده موقع برگشت به ایران بودیم که شیخ داد زد:آقایان نماز مغرب است بفرمایید.دوباره داد زد.دریغ از یک توجه!!! خلاصه نماز برگزار شد با حدود 20 حاجی از 125 حاجی!آخرش جوش آورد و گفت:حداقل بزارین از عربستان خارج بشیم بعد بشین تاریک الصلاة! 

 

6-تو طیاره همه با هم می خوندیم: 

حاجی ما از مکه و منی بر گشته 

مارمولک رفته اژدها برگشته!

  

در صورت مورد قبول واقع شدن،مطلب ادامه خواهد داشت.

نظرات 28 + ارسال نظر
میثم یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ق.ظ

سلام
رمان جالب بود
کعبه خود سنگ نشانی است که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

درود بر تو

منم فک میکنم در کل همون که تو میگی درسته.

مبند،ای دل،به جز در یار خود دل امید از هر که داری جمله بگسل
ز منزلگاه دونان رخت بر بند ورای هر دو عالم جوی منزل
چون یاور نیست بخت با ما از بهر چه می سرشتمان گل؟
دل از جان و جهان بردار کلی نخست آنگه قدم زن در مراحل
برون کن از درون سودای گیتی از این سودا به جز سودا چه حاصل
.
.
.

نرگس یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:37 ب.ظ

کاش قبل از رفتن به سرزمین وحی،یه خرده مطالعه میداشتید.
شما که مشتاق این سفر نبودید،چرا رفتید؟؟؟؟؟
وقتی من به این سفر رفتم با اینکه 4 سال پیش بود ولی بسیار مشتاق تر از شما بودم و احساس میکنم ادم کنار کعبه خیلی اروم و سبکه و هیچ حرفی برای گفتن نداره.فقط باید سراپا چشم شد و دید گوش بود و شنید.....
همای میگه:ای مردم،خدا اینجاست،خدا در قلب انسانهاست ولی به نظر من وقتی توی اون جو باشی لمس خدا برات اسونتر و راحت تره
امیدوارم دفعه بعدی که مشرف میشید،استفاده بیشتری از لحظه هاتون بکنید که در مکه هر لحظه به اندازه یک عمر می ارزه.....

سلام
اولین جمله تون <کاش قبل از ...> به اندازه ای نامتناهی حاوی سفسطه است.و میداند نقدی که به معیت سفسطه باشد نتیجه اش نفی است و باز هم میدانید نفی ای صحیح است که نفی کننده اش مبری از فسق باشد(که عقلا شما داعیه ی همچین چیزی ندارید) و چنین نفی ای در نظر امام اول شما علی برامده از تعصب است و بس و حکیم عطار در نکوهش تعصب شعری دارد که در این مقال نمی گنجد.تعصبی که من به گمانم شما در آن هستید از نوع نسبتا حاد آن است،سر چشمه ی این گمان آن شعری است که در مدح و ستایش علی در این وب قرار دادید.

اما جمله ی دوم شما به اندازه ای متناهی حاوی مغلطه است.چون به طور زیرکانه ای! قصد در نشان دادن بی اعتقاد بودن اینجانب دارید(که اگر این طور هم نباشد کلمات این جمله این گونه معنی میدهند) . در کتاب المغالطات اثر شبستری،یکی از علت های مغالطه زود قضاوت کردن است.
و شما که یک انسان هستید و بعد از آن یک مسلمان<که نمیدانم اسلامتان تحقیقی است یا تقلیدی> و من بر عکس شما بی مهابا در این مورد قضاوت نمیکنم، و شما را رجوع می دهم به آخرین جمله ای که در چک لیست یکی ازدروس در مبحث 3-5سالگی ذکر کرده اید که ازنظر همسر آن شخص بزرگترین دغدغه ی این معلم بود.(در کتاب طرحی از یک زندگی)

در صورت تمایل شما حاظرم با هم به مناظره بنشینیم و یکدیگر را منصفانه نقد کنیم.

ابتسام یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:28 ب.ظ

سلام
مطلب جالب بود اگه تمایل داشتید حتما ادامه بدید.
ولی امیدوارم نظرات داده شده باعث ایجاد کدورتی نشه
به نظر من این چیزا نشون دهنده اعتقاد یا بی اعتقادی نیست نرگسو رو نمی دونم ولی من شخصا از مناظره در زمینه های دینی -سیاسی به خصوص دینی خیلی خوشم می یاد امیدوارم چنین زمینه هایی در دانشگاها و کلاس ها پیش بیاد ولی بعید میدونم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ولی شما آقای سامعی دقیقا نمیشه فهمید چطور طرز تفکری دارید؟؟؟؟؟؟؟؟ احساس می کنم خیلی متفاوت با چیزی هستید که تو ذهنم بود

سلام
اگه ریا نباشه حتما ادامه میدم!
چه چیزایی؟
حالا مناظره های دینی یه حرفی ولی مناظره های سیاسی جیززززززز!!!!!!!!
ولی شما خانم سجادی دقیقا نمیشه فهمید قصد رفتن دارید یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟
احساس نکنید، مطمئن باشید
ممنون که مطلب رو نگاهی انداختین

سیروان یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:33 ب.ظ http://s-najafi.tk

بابا فهمیدیم که مکه رفتی
آخه مکه رفتن هم شد افتخار
برو طواف دلی کن که کعبه مخفی است عمو جون نه آن کعبه که همه گل و سنگ است
فلسفه کعبه رفتن طواف نیست
مهم نیت دلته عمو جون نه ۷بار طواف دور کعبه
نماز زیاد خواندن کار پیرزنان است
وبدون حج زیادی رفتن هم کار تاجران

نرگس یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:55 ب.ظ

من ادم متعصبی نیستم تو اون شعر هم چیزی جز ستایش علی نبود ژس زود قضاوت نکنید
بر عکس شما بلد نیستم از این حرفای کتابی و قلنبه بزنم
در ضمن من شما رو بی اعتقاد ندونستم این خودتون هستید که اینطور خودتون رو معرفی کردید.

سلام به شما
همین جا و تو همین وبلاگ میخام بگم که u در نظر من فوق العاده قابل احترام هستید و اگه همچین جوابی براتون نوشتم خدایی ناکرده دال بر بی احترامی نزارید اگه کس دیگری بود هیچ وقت این جوری جواب نمیدادم و به یک جمله ی معمولی بسنده میکردم ولی به خاطر شخصیت نسبتا جالبی که u دارید (حداقل واسه من) نتونستم یک جواب باری به هر جهت بنویسم.ولی به هر حال اگه از دست من دل خور شدید که با توجه به نظر سرکار خانم سجادی،شدید!!!اونم از نوع خفنش! از محضرتون معذرت میخام و امیدوارم در درگاهتون عذر تقصیر ما را قبولیده باشید!!!!
منم بر عکس چیزی که براتون نوشتم کاملا بی اعتقادم و از گفتن اعتقادم هرگز ابایی ندارم حتی از معرفی کردن این اعتقاد
حالا سرکار خانم فخر محمدی یه چیز میگم قول بدید قاطی نکنین!!!!! شما تو اون شعر علی را تا سر حد پرستیدن بزرگ کردین.اگه بگین نه دیگه مجبورم باهاتون مناظره کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سماء دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ

سلام
خیلی جالب بود.من که دوست دارم ادامشم بشنوم

سلام
نظر لطفتونه
ولی من اصلا دوس ندارم ادامشو بنویسم!!!!!!! چون خدا وکیلی dg ریا شدنش اظهر من الشمس و قطعیه! وقتی اون شب نوشتمش دردی توی غضروف مفصلی انگشت سبابه ام شروع شد که بیانش در وصف نگنجد!
اگه تونستم چشم،حتما.
ممنون که مطلب رو خوندین

نوشین دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ق.ظ

سلام
ناتاناییل آرزو مکن خدا رادر جایی جز همه جا بیابی...
به هرکجا بروی چیزی را جز خدا دیدار نمیتوانی کرد
خدا همان است که پیش روی ماست...
آقای سامعی اگه مایل بودید بقیه مطلبو هم بزارین آخه منم کنجکاوم!امابا مطالب از این قبیل ممکنه هم وبلاگو ازمون بگیره وهم اینکه برامون بد بشه

سلام
شبتون به خیر
کارو میگه:
خدا هیچ است
خدا پوچ است
خدا یک لفظ شیرین است
.
.
.

این حرف کارو حرف دل من نیست ولی خب پیدا کردن جواب این سوال به ظاهر بی جواب کارو یکی از دغدغه های ذهنیمه
باور کنید خستگی نوشتن مطلب رو هنوز تو انگشتام حس میکنم!بعدش چون ساعت 3 صب بود که نوشتمش!!! هنوز وقت نکردم خوب بخسبم!
پس از رفع خستگی مفرط ناشی از آن! به روی چشم

یه رهگذر دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ

سلام
خواستم واقعا راهم رو بگذارم و رد شم ولی... نمی تونم.
اولش برام سوال شد اصلا برای چی ثبت نام کردی؟ هزینه بیخودی برا چی کردی یعنی؟ ( فقط تو رو خدا نگو رفتم دعا کنم تیرآهنا پیدا شه!)
اما بعد واسم جالب شد بدونم چه بازخوردی از پستت می گیری. و بعد که جواباتو دیدم کلی سوال سلسله وار اومد تو ذهنم که آخرش به این رسید:
تو دقیقا چه خدایی رو می پرستی؟ آیا او کتاب آسمانی دارد؟
(جدی می گما. چون اونی که ما می پرستیم حرفش همین چیزاییه که واسه تو بی معنی اند!)
نگرانت شدم!

سلام
اولا از این که وقت گذاشتی و خوندیش ممنون
در ثانی از دیدگاه من ارزش دیدن یه تمدنی به درازای ۱۴۰۰ اندی سال و روبرو شدن با اعرابی که آیینی به نام اسلام دارند و از نظر معلم شهیدم علی شریعتی که معتقد بودعرب و ترک(منظور عثمانی ها) منهای اسلام چیزی نیستند جز وحشیت و بدویت(که در ادامه ی مطلبم براتون ثابت میکنم که همین طوره) خیلی بالا تر از مقدار پولیه که خرج میکنی.کاش بودی میدیدی که این قوم حتی به تمدن خود هم ارزش قائل نیستند و اطراف آن خانه ی به اصطلاح خدا برج هایی ساخته اند که با رجوع به تاریخ خواهی دید حتی عرب جاهلیت هم به خود اجازه نمیداد خانه ی خود را بلند تر از کعبه بسازد.
این که من و شما چه خدایی را میپرستیم اهمیتی ندارد.قرن هاست که پرستیدیم،چه شد؟ آخرش هنوز موشک های مرصاد ایران به سمت عربستان و امارات و سیستم دفاع موشکی پاتریوت آنها به سمت ماست تا در صورت لزوم دوباره مردم خود را به اسم اسلام ناب محمدی تیکه پاره کنیم.>همان گونه که در صدر اسلام کردیم>
ای رهگذر نمیدانم از برای چه نمی خواهی شناخته شوی؟نمیدانم از فاش شدن حقیقتت واهمه داری یا از فاش شدن واقعیتت میترسی.نگرانیت را شیخ شیراز اینگونه پاسخ میدهد:
من اگر خوبم اگر بد تو برو خود را باش
که خطای من و تو پای دگری ننویسند

ابتسام دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ب.ظ

سلام
آقای سامعی می بخشید ولی اون جمله تون که گفته بودید برعکس چیزی که گفتم کاملا بی اعتقادم یعنی چی؟؟؟

سلام
یه چیزایی هست همیشه که نگفتنش به از گفتنشه
اجازه بدید در بسته بمونه!
ارزش هر کس به حرف هایی است که برای نگفتن دارد<معلم شهید>

نرگس دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ب.ظ

به نظر من خدا در دید هر انسان میتونه متفاوت باشه اگر چه این شعر کارو تا حدودی تند هست اما بدونید خدا در تک تک انسانهاست و هر انسان نمادی از خدا و قطعا خود خداست....
البته هر کدوم از این حرف ها جای بحث داره

آدمی به خوب و بد همیشه عادت میکنه
هر کسی یه جور خداوند رو عبادت میکنه
یکی جونشو میده با عزت نفس
یکی واسه یه لقمه نون کلی شکایت میکنه

یهویی اومدتو ذهنم،dgچه قد با نظر شما مرتبط بود رو خودتون قضاوت کنید!

زلیخا دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:29 ب.ظ

سلام
آقای سامعی می خوام بدونم که شما اعتقاداتتون چه شکلیه؟

سلام
اگه کتاب خسی در میقات نوشته ی جلال رو خونده باشین تو کتاب جلال خاطره ای تعریف میکنه که جواب من همون جواب نویسندس.
آل احمد میگه یه روز یه متحجری تند خو(مثل کسانی که اهل سنت رو باطل و گمراه می پندارند) با عصبانیتی که همراه با تعصب بود اومد جلو بهش گفت:اگر پدرت آخوند نبود حکم ارتدادت را اعلام میکردیم!جلال میگه؟از فضل پدر مرا چه حاصل؟! طرف یقشو میگیره میگه؟ای نمک به حروم!!!خلاصه بعد از کش وقوس ازجلال میپرسه حالا دین تو چیه؟ جلال میگه؟لائیکم! طرف میپرسه خب اگه اینیکه میگی نبودی،چی میشدی؟میگه باز هم لائیک میشدم.طرف ناسزایی میگه و زل میزنه تو چشای آل احمد.جلال میگه اگه سوالت رو تکرار کنی پاسخم تکرار خواهد شد!!! طرف میگه پدرت مار در آستین پرورانده! جلال بالاخره جوابی بهش داد که من رو به فکر فرو میبره.و اون اینکه:اگر هیچ کدام از اینها نبودم دوست داشتم مذهبم،مذهب مسلمانان صدر اسلام باشد.

بله.......!
خدایش بیامرزد

ساغر دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ب.ظ

سلام
اول میخوام بگم سرعتتون درمورد مطلب نویسی عالیه تبریک میگم دو دو شدیم
درمودمطلبتونم قشنگتر میشه اگه ادامش بدین
منم واقعا کنجکاوم درموردبقیش

سلام
صبتون به خیر!!! الان که دارم جواب میدم ساعت دقیقا ۳بامداده
من فک کنم قرار بوده جغد بشم ولی آخرین لحظه مثل اینکه تصمیم عوض شده!!!!!
در اسرع وقت ادامشو میزارم.
راستشو بخایین منم خودم کنجکاو شدم ببینم بقیش چی میشه!!!!!!!!!!!!!

نرگس سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ

تو همون کتاب ،ال احمد یه جمله ای نوشته که منو خیلی تحت تاثیر قرار داد که کاش همه اونطور فکر میکردیم:
دیدم خسی است که به میثات امده ،نه کسی به میعادی....

معلومه این کتاب رو خوب خوندین.این جمله تو صفاحات آخره کتاب اومده اگه اشتباه نکنم. من که تو مدینه تمومش کردم.برای مکه هم <حج> اثر معلم شهید رو بردم که بخونم.این کتاب هم فوق العاده س.
البته جلال اواخر عمرش و به طور جالبی و البته عجیبی به دین محمد
علاقه مند میشه.
کاش سیمین هم مثل پوران اثری می نوشت از جلال و شخصیتش.آخه من طرحی از یک زندگی رو خوندم و واقعا بعضی جاهای این کتاب منو خیلی تحت تاثیر قرار داد!دوس دارم مطلبی براتون بزارم رو وب از فهمیده هایم از علی شریعتی.

ابتسام سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

جوابی که به من دادید کاملا متناقض با چیزی بود که خودتون گفتید (من از گفتن اعتقادم هرگز ابایی ندارم) اشکال همین جاست !!!!!!

واقعا هم همین طوره و همیشه تو هر مکانی در صورت امکان عقیدم رو چه در مسائل دینی،سیاسی و... بیان میکنم،کما اینکه کردم و چند مورد از این ادعا رو خود به عینه مشاهده کرده اید.<آخرین مورد به چالش کشیدن آقای نادری در مبحث مطرح شده<ولایت فقیه> در جلسه ی آخر که شما غایب بودید به همراه یکی از دوستان> ولی احتمال میدم اگه بخام بیشتر توضیح بدم شما قصد دارید چنان هجمه ای بیارید که حکام وقت،وقتی نیوتن بعضی از یافته هاش رو مطرح میکرد،نیاورند!

پیامبرم کوروش:یا درست حرف بزن یا عاقلانه سکوت کن.
این یکی از محدود دست نوشته هایی است که از ایشان به جا مانده و مخاطبش یکی از سیاسیون وقت<باتیس> که بعده ها فرمانده ی جنگ شد،است.من همیشه این جمله رو الگوی زندگیم قرار دادم و خواهم داد.
ترجیح میدم قسمت دوم جمله رو اجرا کنم!!!

زلیخا سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:32 ب.ظ

این کتابو نخوندم ولی منو به خوندنش واداشتیدمنم یه کتاب خوندم که بهترین کتابی بوده که تا حالا خوندم به اسم ر ا ز د ا ن ه ی خ ر د .ویه جمله از همین کتاب که به نظرم خیلی جالب بود وامیدوارم به هیچ کسی بی احترامی نشه این بود که:دو دلی از نخستین ویژگی های خردمندی ست بی خردان همواره بر باورهای خویش پای میفشارند خردمندان همواره دودلی پیشه می کنند واز خود می پرسند:که آیا باورهایشان درست است یا پرده ای از پندارهای نادرست در اندیشه دارند.

به نظرم این کتاب رو نخونین! احتمال قریب به یقین چیزی متوجه نمیشین.چون یه سری مطالب داره که باید برین و خودتون ببینین. در غیر این صورت باید تجسم فضایی از تعریف جلال داشته باشید.
چه زیبا جمله ای.
ارسطو:خردمند آنچه را میداند نمیگوید و آنچه را بداند میگوید
و فک میکنم آن پا فشاری ای شما فرمودید برامده از تعصب است.
من یه اعتقادی دارم و اون اینکه:
نه هیچ انسانی دشمن ماست و نه هیچ انسانی دوست ما بلکه هر انسان آموزگار ماست.
اگه براتون میسره خوشحال میشم این کتاب رو بخونم و در ازاش یکی از بهترین کتابایی رو که من تا به حال خوندم براتون بیارم.

یه همکلاسیت سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ب.ظ http://rahesabz.com

خودت بهتر میدونی که اعتقادت کاملا اسلامیه
بی دلیل برا بچه ها ادا در نیار
هر کی که تورو نشناسه من که بهتر می شناسمت
شماو امثالتون اسلام رو از طریق تقلید بی چون و چرا پذیرفتین و نه به ظاهر حرفاتون تحقیقی.

ای همکلاسی
کاش نمیدانستم که هستی تا پاسخی میدادمت به مراتب بی شرم تر و بی مهابا تر از آنچه نوشته ای.بدان و آگاه باش که تمسخر صلاح ضعیفان است و در آخر دوستانه خدمت شما عرض میکنم که:
به زبانت اجازه نده قبل از اندیشه ات به راه بیفتد که نتیجه اش خجالت است و ندامت.
از قول پدرم:همیشه در خلوت توبیخ کن و در ملاء عام تحسین

والسلام

سماء سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:20 ب.ظ

ماشا الله آقای سامعی
مطالعاتتون خیلی خوبه.تبریک می گم
خیلی قشنگ جواب میدین.


سرکار خانم فخر محمدی تعبیری جالب داشن:حرف های قلمبه سلمبه!!!
خیلی دوس دارم نثرم شبیه باشه به نثر های بهترین دوست شبهایم(علی شریعتی)
من عاشقشم و هر چه دارم البته بعد از پدر و مادرم مدیون ایشانم.
بی اغراق.
بعد از گذاشتن ادامه ی مطلب در مورد حج،پست بعدیم معرفی این معلم است.
راستی کلاس آموزشی هم دارم جلسه ای تومان
بشتابیییییییید!!!!!!!!!!!!!!!!!!
100در بی نهایت تضمینی!!!!!!!!!!!!!
نکته:عدد بر بی نهایت=0

نوشین چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ب.ظ

چه خبره اینجا ؟!!!!!!
بابا برین درستونو بخونین فرجه ایم ها
در مورد سکوت خردمندانه موافقم اما آقای سامعی شما به جمله ی دوم از سخن اون بزرگوار اصلا خوب عمل نکردین.
در ضمن زلیخا جون نبینم با کتابای من معامله کنی هاااااا!!!

والله ما هم بی خبریم!
هوس کردم یه جوک بگم!
به طرف میگن اینجا چیکار میکنی؟ میگه پس کجا چی کار کنم!!!!!!!!!!!!
من که فقط چند روز به این جک می خندیدم
بابا ما که تو فرجه ها هم چیزی نفهمیدیم!!!!
نمره های فیزیولوژی رو متوجه نشدین؟
شاید حق با u باشه
قول میدم زیاد کتابتون رو خراب نکنم!!!

نرگس و ابتسام پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:39 ب.ظ

بابت اون حرفها قلنبه سلمبه که ناراحت نشدید؟
راستی ما نمره های فیزیولوژی رو دیدیم اما به علت کم شدن نمره ها از گفتن ان معذوریم؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
سرجلسه امتحان اول لطفا کماج داغ بیاورید و گرنه از سوغاتی شهرهای دیگر خبری نیست
با این نظرات و گفتگوهای پیش امده سوالات زیادی که جای مطرح کردن اونها در وبلاگ مناسب نیست خودتون رو اماده کنید تا در اسرع وقت از شما به صورت حضوری پرسیده خواهد شد؟؟؟؟؟؟(اقای سامعی نترسیا سوالا اسونهقبلش تو خوابگاه از ابتسام سوالا رو میپرسم بهتون تقلب میرسونم)

نه ناراحت که نشدم ولی بهشون فک کردم و بعد از سوزاندن کلی فسفر!!! و مراجعه به کتاب داریوش آذری آخرش معنی کلمه ی سلمبه! رو یافت نکردم که هیچ؛گویا اصلا این کلمه وجود خارجی نداره و به اصطلاح بدعت! است.(حالا dg نمیدونم بدعت قلنبه است یا سلمبه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم! اگه نمره ی منو میدونین اعلام کنید تا عبرتی بشه برای آینده گان! که چی؟اهاااااااااااااااا! آخر و عاقبت گرفتن جزوه از سرکار! نتیجه اش چیزی نیست جز منت استاد کشیدن!!!!!! ولی اگه خیلی افتضاحه برام sms کنین تا ببینم میزان این التماس تا چه اندازه باید باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مشکل اینجاس که جزوه ی فیزیو لوژی گوش هم مال شماست!!!!!!
منم یک سری سوال تهیه دیدم که بنا بر اصل مقابله مثل که قرآن بدان فرمان میدهد<فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم> شما و طیف تفکر شما رو به چالش بکشم!!!!!!!!!!!!!
من سوالا رو از کسی نپرسیدم و تقلبی هم در کار نیست!!!!!

مهدی پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:36 ب.ظ

خطاب به هم کلاسی
من شناختی که از احسان دارم اینو میگه که احسان هیچ وقت تقلید کورکورانه نداره و نداشته

مر مرا تقلیدشان برباد داد
که دو صد لعنت برآن تقلید باد

سلام
نجور سن؟!
حالی یاخچیده؟!
متاسفانه دچار این تقلید میمون مئابانه بودم و زجری از این نوع تقلید چشیده ام که مپرس!
از زمانی که نماز شد جدول لگاریتمی از شکیات و از وقتی که تکنولوژی طواف از دور زدن آپولو بر گرد ماه وچرخ اسکای لاپ بر مدار زمین گیج کننده تر شد و از دوره ای که امثال این شبه روشن فکران!(منظورم آن همکلاسی) بر ما مسلط شدند، این شد که است.

فریبا پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ

سلام
اینجا چه کلاس فلسفه ای شده واسه خودش!!!!!!!
منم کتابای دکتر شریعتی و خیلی دوست دارم مخصوصا هبوطشو.







سلام

همه تو کلاس برای خودشون یه پا مجتهد و فقیه و عالم و عارف و صوفی و جامعه شناس و اسلام شناس و دکارت شناس و نیچه شناس و شوپن هاور شناس و کامو شناس و مارکس شناس و (بازم بگم!) و... بودن خبر نداشتیم!!!

2بار من این اثرشو خوندم و هر بار حیران تر از بار قبل شدم.آخرش واقعا نفهمیدم دلش از چی گرفته بوده که این جوری گله میکنه.خیلی دوس دارم بدونم شما از این کتاب چی متوجه شدین؟اگه یادتون مونده میشه بگین نقطه ی اوج این کتاب کجاس؟
راستی شما کتاباشو دوس دارین یا افکارشو؟! سوال اینجاست.
دوس دارم یه قسمتی از کتاب هبوط رو با این که زیاده بنویسم:

برای آدم های <<چهارپایی>>کفر و دین،دنیا وآخرت،ماتریالیسم وایده آلیسم،سوسیالیسم و بورژوازی،مارکس ومحمد،خدا پرستی و رئیس پرستی،رستم و علی،رایش سوم و امام ششم یکی است.
بهشت این مومنین <<چهار پایه>> را ببین!تهوع آور است!دنیای است دنیای بی عاری و عیاشی و مصرف.انبار طعام و جماع.دیگر هیچ!
جویبار های بهشتیشان چیست؟شیر و عسل!همدم دلشان کیست؟حور و غلمان! زن های عظیم الکپل دمبه دار خوش کله پاچه.فاصله ی میان دو
پله ی نشیمنگاهشان به اندازه ی فاصله ی شرق و غرب و................
چه اشتهای کثیف و متعفنی!
به این ها می خندید؟چرا؟
اگر بهشتشان غیر از این بود! که متهم می شدند به...
راستی اگه کتاب< پدر مادر ما متهمییم> رو تا حلا نخوندین واستون بیارم تا با خوندن این کتاب به افکار!!! ایشان پی ببرید.

یه آشنا پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ

سلام به بچه های گل گروه شنوایی و عرض ادب خدمت شما آقای سامعی :
گذشته از این همه درگیری و کشمکش و کامنتای دوستان خواستم بگم حرم با ((ح)) نوشته میشه نه ((ه)).
تا بیشتر از این آبرو ریزی نشده درستش کنید.
در کل وب باحالی دارید.

عرض ادبی متقابل به شما
درگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کشمکش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما از وقتی رفتیم زیر سلطه ی حکام دین باز! که با دیدن و شنیدن شبهات به جملاتی از قبیل:حالا بگذریم،گذشته از این ها،ای بابا چه حوصله ای دارین،آخرش که چی؟ و... از کنه مطالب گذشتیم! و به غلط املایی گرفتن از متون گرفتار شدیم.مثل: تیتر اول قرار گرفتن غلط املایی های نامه ی <گوردن براون> نخست وزیر بریتانیا به ملکه ی این کشور از اخبار شبکه ی 1 رسانه ی به اصطلاح ملی! و مشکلی که شما متعاقبا از من گرفتید!
شما در دام افتادید! شاید بپرسیید چرا؟
من از روی عمد این گونه نوشتم تا ببینم چه تعداد و چه کسانی از اصل مطلب گذشته و به سطح آن توجه می کنند و شما اگر اولین نفر نباشید،ولی اولین نفری هستسد که آن را مطرح کردید و کل نظرات و اندیشه ی دیگران را تنها با جمله ی<گذشته از این همه> به ورطه ی نابودی کشاندید.
اگر کمی! تند نوشتم ببخشید.آخر من به تاسی معلمم علی شریعتی این گونه ام.چون همیشه به او میگفتند طوری بنویس که هم عوام بپسندند و هم سیاسیون و هم حوزه و هم حکام و خلاصه به مذاق همه خوش بیاید.جواب او:هرگز به تیغ مصلحت گردن حقیقت را نخواهم برید.
اگه دوستان همراهی کنن باحال تر هم میشه

Sirwan یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ب.ظ

سلام حاج آقا چه دیر اومدم ولی خوبه حداقلش اینه به ته دیگش رسیدم
به نقل از بی بی سی فارسی:
سرخط خبرها...
واقعا از طرز تفکر بعضیا از جمله اون یه نفر که به عنوان همکلاسی بود ناراحت شدم
احساس جون فدای سرت

ودر ادمه...
خوب منم برم سر اصل مطلب:
به نظر من هرچی دین و مذهب که تو کره ی زمین بوده و هست و خواهد بود برای رسیدن به یه هدف خاصه که همون رابطه فطری و به قول بعضیا از جمله فردریش نیچه غریزی انسان
پس به یه نقطه مشترک میون همه ی اونها میرسیم
به نظر من در باب اثبات خدام هیچ کسی مشکلی نداره و حتی افرادی هم به ظاهر لاییک وکمونیسم به اثبات خدارسیدن و به دروغ انکارش میکنن
دربعد اجتماعی هم به نظرمن به شخصه دین باید تو حوزه ی شخصی افراد بمونه و واقعا اثبات شده که با دخالت دین در امور اجتماعی و سیاسی و... قداستش زیر سوال میره واگر امروزه میبینیم که به عنوان دین در برخی کشورهای اسلامی به بدترین شیوه ها با اصول حقوق بشر و شخصیت وکرامت انسانی برخورد میشه وبیش از هرچیز باعث میشه که افراد جامعه دین گریز بشن پس بهترین راه اداره جامعه به نظرمن و خیلی از افراد جدایی دین ازسیاست(سکولاریسم است و بس)
و در برنامه آپارات این هفته...
تاهمین جا کافی بود و اگه خواستی بقیشو بخونی به صفحه ی آپارات بی بی سی فارسی برو.

سلام
احوال آقا؟
چرخ روزگار واست میچرخه یا نه؟
تو این دور و زمونه به هر کی بخوان لیچار بار کنن پیشوند <حاجی>اضافه میکنن.تو دیگه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ته دیگ؟؟؟؟؟بابا ما قشر آسیب پذیر اجتماع تو قابلمه اونم از نوع مسی ! غذا میخوریم.مستضعفی حال میکنیم به قول بر و بچ.
نیچه رو قبول ندارم.
ولی دکارت به وجود خدا هم شک کرد و گفت:به تنها چیزی که شک ندارم،شک است.
غاطبه ی علما معتقدند که اصلا اسلام با human right جور در نمیاد.آقا زوری که نمیشه جورش کرد!
ما مثل شما تلویزیون نداریم این جور برنامه ها رو نیگا کنیم!
از نظرت هم ممنون

مهدی شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ب.ظ

سلام
احسان من اکثر نظرات این بخش رو خونده بودم فقط اونی که گفتی ترک و عرب جز اسلام وحشی ای بیش نیستند وبا وجود تمام احترامی که به شریعتی قائلم مجبورم بگم که شریعتی هم بیخود کرد این حرف رو گفت
به نازم به شهریار که میگه:
کنون ترکیه بین و ناز شست ترکها بنگر

شرمنده اگه ناراحت شدی سعی کن با ناراحتی من اینو بی حساب کنی

در ضمن قابل توجه حاج احسان اگه نمی دونستی بدون در زمان رضا خان ملعون قبری که به ظاهر مال کوروش بود رو باز کردند اما کوچکترین اثری از کوروش پیامبرتون نبود پس کجاست اون کوروش؟(البته عذاب وجدان دارم به خاطر اینکه دارم لفظ پیامبر رو می برم)
برای جواب گرفتن رجوع کن به اتاق ۱۵۰

سلام
از این که حرف دلت رو میزنی خیلی خیلی مسرورم.
اما..........
اما مهدی،تو هم زود قضاوت کردی.در حدود 7 دهه ی پیش در بادی
مدیترانه ای قومی به ظاهر و باطن ظالم بر مردمی حکومت میکردند به نام عثمانی.اتفاقا تا اواخر حکومت رظا شاه هم مقاومت کردند.حکام عثمانی داعیه ی اسلام داشتند.اما زهی خیال باطل.نمیداستد و به قول
ویل دورانت نویسنده ی انگلیسی نمیخواستند که بدانند که آن راهی که میروند به ترکستان است.راستی سنی بودند و مثل وهابی های عصر خودمان.بارها و بارها به مهد تمدن یعنی ایران هجوم آوردند و غارتی و تجاوزی کردند که بسی از نوشتنش و حتی فکر کردن بدان شرمسارم.این قوم وحشی جایی برای دفاع کردن دارد آیا؟ واضح است که خیر.منظور <علی> این قوم بود که دچار وحشیت و بدویت اند نه نژاد ترک و ترکیه.
میدانم اگر توجیه هم شده باشی ولی قانع نشدی!
علی شریعتی در دانشگاه سوربن فرانسه تحصیل کرد و مدرک دکترای تاریخ و ادیان را از این دانشگاه اخذ کرد و فارغ التحصیل شد و ...
ولی این شاعر چه؟ اندک مدتی درس خواند و عزلت نشین شد و عشق زمین گیرش کرد.چه میدانست از رایش سوم و بورژوازی و سوسیالیسم
و اسلام.خب مشکلی نیست. درد این جاست که همچون فرخی سیستانی و امیر معزی در وصف سیاسیونی چون رفسنجانی و خامنه ای شعر خود را با سیاست آلود.
نبش قبر شدن کوروش توسط رضا شاه هم تا آنجا که من میدانم و پرسیدم دروغ است.
برای رضا شاه چرا صفت ملعون را استفاده کردی،نمی دانم.در سریال در سرزمین باد ها که چندی پیش از شبکه ی 1 پخش شد و با توجه به خصومتی که جمهوری اسلامی با پهلوی داشته و دارد،در این سریال از رضا خان دولو تمجید شد!عجبا!!! به نظر تو چرا؟
در کتاب شما مسلمان ها هم اسمی به نام ذوالقرنین آمده است و در تفسیر المیزان نوشته ی علامه طباطبایی منظور کوروش است.بله.کوروش.
من آدم لیبرالی هستم و انتقاد پذیر.پس هرگز دلخور نمیشوم از سخنان تند.

مهدی دوشنبه 27 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ب.ظ

این که شریعتی چرا ماندگار شد دلیلش اینه که از یه طرف یه چیزی رو کوبید و از طرف دیگه از یه چیزی طرفداری کرد دقیقا مثل هیتلر که از یه طرف نژادGERMAN رو ن‍اد برتر می دونست و از طرف دیگه نسل کشی می کرد.
اما شریعتی به عنوان یه روشنفکر جامعه حتی اگه دیدگاه انتقادی هم داشته باشه خوب نیست به اعتقادات یه قوم توهین کنه ولی شریعتی این کار رو کرد و به اهل سنت توهین کرد واین نشون میده که به عنوان روشنفکر هنوز انقدر شعور پیدا نکرده که حتی بخواد انتقاد کنه!!!!

شهریار کسی بود که به قول افراد خیلی بزرگ که متاسفانه اسمشون یادم نیست حافظ زمان بود و شهرتش تو شرق و غرب پیچید حتی تو سن جوونیش در ضمن حتی وقتی داره (علی) رو مدح میکنه به اهل سنت توهین نمی کنه و این یعنی روشنفکر !!مهم نیست تو مدرکت رو از کجا بگیری مهم اینه که چه استفاده ای ازش بکنی محض اطلاتون شهریار دانشجوی رشته پزشکی تهران بودند
در مورد کوروش من کاری ندارم ولی بهت توصیه میکنم که تاریخ (هرودود ) که معتبرترین تاریخ تو جهان هستش رو اول بخونی بعد تو این مورد چیزی بگیم.
در مورد رضا شاه هم من نظرم این بوده هست و خواهد بود رضا شاه یک آدم بی مغزی بود که هر چی می گفتند همونو مثل طوطی تکرار می کرد و دقیقا مثل هیتلر نزاد پرست و پست بود و اگه امروز ما بدبختی داریم از وجود بی لیاقت رضاشاه بود.

اما تو حاجی به عنوان دانشجوی این مرز و بوم که همه رو تو و منو امثال ما به عنوان روشنفکران جامعه و اداره کننده گان فردای این کشور انتظار بالاتری دارند ولی تو داری به یک قوم یا به یک اعتقاد توهین می کنی
از یک دانشجوی قرن 21 بعیده
خدانگهدار

میدونستم که قانع نمیشی

ن سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:32 ب.ظ

سلام
میخواستم به آقای طاهری بگم به قرآن کتاب آسمانی هممون
آیه ۸۲تا۸۸سوره ی کهف مراجعه کنید تا از عذاب وجدانتون درباره به کار بردن لفظ پیامبر کم بشه .

سلام
کو گوش شنوااااااا
ما اصلا نیازی به اثبات کوروش نداریم و نخواهیم داشت.حتی اگر هم اسمش در کتابی که قرآنش نام نهادند نیامده بود کوروش هویت ایرانیان است و پیامبرشان

مهدی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ب.ظ

این چیزا یه سری تاریخ تحریف شده و بیهوده است که هیچ ارزشی نداره
خانم ن آیا تو رسم پیامبری است که به خاطر یک پیشنهاد بد و غیر اخلاقی بخواد جنگ کنه و جونش رو هم بده؟؟؟؟؟
پیامبرها تعدادشون معلومه به لستشون اضافه نکنید لطفا

ن جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:18 ب.ظ

با دورود
آقای طاهری اشکال ما ایرانیا اینه که خودمون هم برای تاریخ و فرهنگ و تمدنمون ارزش قایل نیستیم دیگه از بیگانه ها چه انتظاری داریم
درمورد این صحبتتون هم من منظورتون رو از پیشنهاد بد و...متوجه نمیشم من هرچی از کوروش شنیدم و خوندم توی "پندار نیک گفتار نیک کردار نیک " خلاصه شده طوریکه اون زمان دروازه ملل توی وطن ما بوده اصلا هم از شما انتظار نداشتم تاریخ میهنتون رو بی ارزش و بیهوده بیانگارید.

فکر کنم همه خیلی خسته امتاحانا شدین چرا اینقد وبلاگ سوت و کوره؟!

درودی متقابل
بله حق تا حدودی با شماست و پیشنهاد میکنم که تو google سرچی کنید و لوح کوروش رو که تا چندی پیش در موزه ی لندن بود رو به دقت بخونید.

آقای طاهری دیگه!کاریش نمیشه کرد!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد